به حداکثر رساندن جذب خوراک

۱۹ دی ۱۴۰۱ | 15:50

 کلید موفقیت در مدیریت گاو دوره‌ی انتقال

نویسنده: آدریان باراگان (Adrian Barragan)

دوره‌ی انتقال که طبق تعریف از سه هفته پیش از وضع حمل تا سه هفته پس از آن به طول می‌انجامد یکی از حساس‌ترین مقاطع در پرورش دام شیری است زیرا دام شیری در این دوره تحت چند فشار فیزولوژیکی از قبیل نیاز بیشتر به انرژی، کاهش جذب ماده‌ی خشک و ضعف سیستم ایمنی بدن قرار می‌گیرد (Drackley, 1999). این چالش‌ها گاو شیری را در معرض انواع بیماری‌های متابولیکی (نظیر هایپوکلسمی و کتوز) و امراض عفونی (مانندمتریت) قرار می‌دهد. کتوز و هایپوکلسمی بیماری‌های متابولیکی شایعی هستند که از آنها به عنوان «دروازه‌»ا‌ی برای دعوت از شایر امراض و اختلالات یاد می‌شود زیرا این دو بیماری بلافاصله سطح جذب ماده‌ی خشک را در گاو دوره‌ی انتقال کاهش داده، سیستم ایمنی بدنی آن را تضعیف می‌کنند. بنابراین، مدیریت گاو شیری در دوره‌ی انتقال باید بر پیشگیری از بروز این دو بیماری و رصد بی‌وقفه‌ی گاو متمرکز باشد.

یکی از بهترین راهها برای پیشگیری از ابتلای گاو شیری به این دو بیماری متابولیکی در دوره‌ی انتقال به حداقل رساندن افت ماده‌ی خشکی است که گاو در هر وعده جذب می‌کند. رعایت تراکم مناسب دام در بهاربند، جلوگیری از اختلاط گاوهای شکم اول با گاوهای بالغ‌تر، کاهش جابجایی‌های دام و مدیریت صحیح آخور از جمله راهکارهایی است که به افزایش جذب ماده‌ی خشک در دوره‌ی انتقال کمک می‌کند. برای مثال، گاوهای شکم اولی که در دوره‌ی آستانه‌ی زایش در یک بهاربند شلوغ با گاوهای شکم بالاتر نگهداری شوند، در دوره‌ی بعدی شیرواری به ازای هر ۱۰ درصد افزایش تراکم نسبت به حد نصاب توصیه شده (یعنی ۸۰ درصد) حدود ۷۰۰ الی ۸۰۰ گرم در روز شیر کمتری تولید می‌کنند (Nordlund et al, 2006). علاوه بر این، گاوهای مزبور ممکن است دچار افت جذب ماده‌ی خشک و کاهش مدت استراحت نیز بشوند و در نتیجه، در معرض ابتلا به لنگش، افت تولید شیر و کاهش توان آبستنی قرار بگیرند.

در ارتباط با تعیین تراکم مناسب دام در بهاربند، قابل ذکر است که این پارامتر را می‌توان بر اساس فضای دسترسی به آخور یا تعداد فری‌استال‌ها در هر بهاربند محاسبه نمود. تراکم بی‌رویه‌ی دام در امتداد آخور، خطر ابتلا به بیماری‌های متابولیکی از قبیل کتوز، هایپوکلسمی و نیز بروز جابجایی شیردان را افزایش می‌دهد؛ تراکم بی‌رویه به ازای تعداد فری‌استال‌ها هم احتمال ابتلا به لنگش را بالا می‌برد (Nordlund et al, 2006). تراکم توصیه شده در امتداد آخور ۷۵ سانتی‌متر به ازای هر یک رأس دام است؛ پُر شدن ۸۰ درصد فری‌استال‌ها نیز تراکم توصیه شده بر اساس تعداد فری‌استال‌های داخل هر بهاربند است (Nordlund, 2011). اگر این توصیه‌ها رعایت بشوند، آن گاه می‌توان اطمینان حاصل کرد که حداقل یک فری‌استال به ازای هر گاو به هنگام استراحت آن در بهاربند وجود داشته باشد و دسترسی به آخور نیز به گونه‌ای باشد که گاوهای منفعل‌تر یا جوان‌تر پشت گاوهای درشت‌تر یا قلدرتر جا نمانند و دچار افت جذب خوراک نگردند. گذشته از این، باید به طراحی درست بهاربند برای تأمین نیازهای خاص گاوهای دوره‌ی انتقال نیز توجه کرد. مثلاً، در بهاربندی که دو ردیف فری‌استال دارد، هر فری‌استال به یک آخور دسترسی خواهد داشت؛ بنابراین، در چنین بهاربندی تراکم دام در امتداد آخور باید با تراکم دام در فری‌استال‌ها برابر باشد. اما اکثر بهاربندها در گاوداری‌های صنعتی امروزی دارای سه ردیف فری‌استال هستند. در نتیجه، اگر ۱۰۰ درصد فری‌استال‌ها پُر باشند، آن گاه فضای دسترسی به آخور یک سوم کاهش پیدا خواهد کرد.  بنابراین، در بهاربندهایی که سه ردیف فری‌استال دارند توصیه می‌شود تراکم دام را بر حسب فضای دسترسی به آخور محاسبه کنیم.

عامل دیگری که باید در تعیین تراکم دام دوره‌ی انتقال در بهاربند در نظر بگیریم مانع به کار رفته بر فراز آخور است. مثلاً، در بهاربندهایی که آخورشان به هِدلاک مجهز است، صرف نظر از تراکم دام در بهاربند، تنها ۸۰ درصد از کل فضای آخور در دسترس آزاد دام قرار خواهد داشت (Nordlund, 2011). به همین نحو، در بهاربندهایی که آخورشان به نرده و میله مجهز است، باید به ازای هر گاو فضایی اضافی در امتداد آخور پیش‌بینی کرد تا گاوهای قلدرتر مانع دسترسی آزاد و آسوده‌ی گاوهای کوچک‌تر یا منفعل‌تر به آخور نگردند (Nordlund, 2011). با وجودی که پیامدهای منفی تراکم بی‌رویه در بهاربندهای حاوی گاوهای دوره‌ی انتقال برای سلامت وعملکرد آنها امروزه بر هیچ کس پوشیده نیست، بسیاری از دامداران همچنان این بهاربندها را بیش از حدی که توصیه می‌شود شلوغ و متراکم نگه می‌دارند زیرا باوردارند گاوهای منفعل به طور طبیعی منتظر خواهد ماند تا گاوهای بزرگ‌تر یا قوی‌تر از آخور یا فری‌استال به قدر کافی استفاده و آنها را ترک کنند، ولی این باور چندان با واقعیت تطابق ندارد. گاو غریزتاً حیوانی «تقلیدگر» (allomimetic) است یعنی حیوانی است که تمایل به زندگی اجتماعی در گله‌ی همنوعان خود دارد و هر رفتاری را (مانند غذا خوردن یا دراز کشیدن) به طور طبیعی هم‌زمان با سایر اعضای گله صورت می‌دهد (Cook & Nordlund,2004). بنابراین، اگر در هر وعده‌ی خوراک‌دهی، گاوهای منفعل‌تر بهاربند نتوانند همانند سایر اعضای گله به آخور دسترسی پیدا کنند، به احتمال بسیار قوی دچار افت جذب ماده‌ی خشک خواهند شد. از سوی دیگر و بنا به همین دلیل مهم و اساسی (یعنی تقلیدگر بودن غریزی گاو)، چنانچه فری‌استال به تعداد کافی برای تمام گاوهای داخل بهاربند وجود نداشته باشد، تعداد قابل تأملی از گاوها از استراحت کافی محروم خواهند شد.

جدا سازی تلیسه‌ها و گاوهای شکم اول از گاوهای مسن‌تر در غالب گاوداری‌های بزرگ صنعتی کار دشواری است زیرا این امر مستلزم ایجاد تأسیسات اضافی و صرف هزینه‌ی قابل توجهی است. عمده‌ترین آثار و عواقب ناشی از نگه‌داری تلیسه‌ها و گاوهای شکم اول با سایر گاوها در عملکرد دامهای جوان‌تر قابل مشاهده خواهد بود که باید برای دسترسی به غذا و بستر استراحت با گاوهای قوی‌تر و مسن‌تر رقابت کنند. این آثار و عواقب سوء به خصوص اگر تراکم بهاربند بیش از حد توصیه شده باشد، وخیم‌تر نیز می‌گردد. بنابراین، اگر جداسازی تلیسه‌ها و گاوهای شکم اول از گاوهای مسن‌تر در دوره‌ی انتقال عملاً امکان‌پذیرنباشد،  دست‌کم باید تراکم بهاربند را پایین (۸۰ درصد) نگه داشت و به ویژه، فضای دسترسی به آخور را (۷۵ سانتی‌متر به ازای هر رأس گاو) باز کرد.

راهکار عملی دیگری که می‌تواند به بهبود جذب ماده‌ی خشک در گاو دوره‌ی انتقال بینجامد، به حداقل رساندن جابجایی‌های آنها از بهاربندی به بهاربند دیگر است. هر بار که این دسته از گاوها را به بهاربند دیگری منتقل کنیم، سلسله مراتب تازه‌ای باید بین جامعه‌ی جدید گاوها شکل بگیرد، امری که در شرایط طبیعی معمولاً دو روز طول می‌کشد (Cook & Nordlund, 2004). در خلال این دو روز، گاوهای تازه‌وارد ممکن است دچار افت جذب ماده‌ی خشک و کاهش طول مدت استراحت بشوند. همین امر به نوبه‌ی خود، تولید شیر گاوهای مذکور را کاهش می‌دهد و در برابر بیماری‌ها آسیب‌پذیرشان می‌سازد (Cook & Nordlund, 2004). بنابراین، به حداقل رساندن جابجایی دامهای دوره‌ی انتقال به جذب ماده‌ی خشک در آنها یاری می‌رساند. ترکیب زایشگاه با بهاربند مخصوص گاوهای آستانه‌ی زایش به نحوی که گاوهای اخیر ۲۱ روز قبل از تاریخ تخمینی وضع حمل به آن منتقل گردند و تا فرا رسیدن تاریخ مزبور به محیط آن خو بگیرند، یک راه حل برای کاستن از جابجایی گاوهای دوره‌ی انتقال است. اما در این صورت، خیلی مهم است که بهاربند را بسیار تمیز نگه داریم و گاوهای آبستن را برای تشخیص آنی شروع درد زایمان‌شان به دقت تحت نظر داشته باشیم.

راهکار نسبتاً آسان‌تر دیگر، مدیریت آخور مربوط به گاوهای دوره‌ی انتقال است که اتفاقاً تأثیر بسیار جدی بر افزایش ماده‌ی خشک جذب شده در این دسته از گاوهای آسیب‌پذیر باقی می‌گذارد. در یک تحقیق جداگانه، که موانع فیزیکی آخور و تراکم دام در بهاربند مورد ارزیابی و مقایسه‌ی دقیق علمی قرار گرفتند، پژوهشگران پی بردند که صرف نظر از این عوامل، مهم‌ترین انگیزه‌ی گاو برای برخاستن از روی زمین و حرکت به سمت آخور، توزیع خوراک تازه و مرغوب در آن است (Huzzey et al, 2006). روش دیگری نیز که ثابت شد محرک گاوها برای مراجعه به آخور است، پیش‌رانی خوراک پراکنده شده در اطراف آخور به جلوی آن است تا گاوها دسترسی آسان‌تر به خوراک پیدا کنند (Huzzey et al, 2006). بنابراین، توزیع خوراک تازه در امتداد آخور دست‌کم دو نوبت در هر روز و پیش‌راندن خوراک پراکنده شده در اطراف آخور هر ۲ ساعت یک بار به جذب بهینه‌ی ماده‌ی خشک در گاوهای دوره‌ی انتقال کمک شایانی خواهد کرد. علاوه بر اینها، راهکارهای اصلاحی مشابه نظیر توزیع خوراک در حجمی که گاو بتواند ۲۳ ساعت در هر شبانه‌روز، با آسودگی و به کمک زبان خود هر قدر خوراک که بخواهد از کف آخور بردارد و ببلعد (Caixeta et al, 2018) و پیش‌بینی خودداری از بلع ۵ درصد خوراک توزیع شده در آخور (Bach et al, 2008)، به افزایش جذب ماده‌ی خشک در گاوهای دوره‌‌ی انتقال کمک به ‌سزایی خواهد نمود.

حتی با فرض بهترین مدیریت ممکن در گاوداری، غالباً بنا به دلایل غیر قابل پیش‌بینی همچون شرایط نامطلوب آب و هوایی (موج ناگهانی گرمای شدید هوا)، رفع چالش‌های مرتبط با گاوهای دوره‌ی انتقال گله ناممکن می‌گردد و راه برای ابتلای آنها به امراض متابولیکی هموار می‌گردد. بنابراین، برای شناسایی و رفع به موقع معضلات مدیریتی مربوط به دام دوره‌ی انتقال در گله، ضروری است که یک سیستم شناسایی و درمان سریع برای این قبیل بیماری‌های «واسطه‌‌» (که راه را برای بروز سایر بیماری‌ها هموار می‌کنند)  اجرا و به طور مستمر پیگیری گردد. با اندازه‌گیری منظم میزان مواد معدنی در تی.ام.آر. مختص به گاوهای خشک و اندازه‌گیری پ.هاش. ادرار آنها می‌توان دریافت که آیا تلاش‌های ما برای پیشگیری از بروز هایپوکلسمی در گاوهای دوره‌ی انتقال موفق و مؤثر بوده است یا خیر. علاوه بر این، ارزیابی بادی کاندیشن و میزان کتون بدن (در ادرار، شیر یا خون) در زمره‌ی بهترین راهکارها برای پایش وضعیت متابولیکی گاو دوره‌ی انتقال و در صورت لزوم، اصلاح سیستم مدیریتی و/یا درمان پیشگیرانه‌ی دام مبتلا به کتوز به شمار می‌آیند.

همیشه این اصل بنیادین را به خاطر داشته باشید که بدون جیره‌ی مطابق با نیاز گروه‌های مختلف گاوهای دوره‌ی انتقال که سرشار از مواد مغذی، مواد معدنی و انواع ویتامین‌ها باشد، هیچ یک از راه حلهای فوق کارساز واقع نخواهد شد. بنابراین، برگزاری جلسات منظم با کارشناسان تغذیه، دامپزشکان و مشاوران گله بسیار ضروری و مهم است تا مدیریت گاو دوره‌ی انتقال در کل گله به بهترین نحو ممکن اجرا شود و گاودار همیشه یک قدم از پایش و پیشگیری از مسائل آینده جلوتر بماند.

برچسب ها:
دیدگاه خود را بنویسید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *